تا امید هست آرزو نکنیم !
.
در راستای دعوت نازنین گل سر سبد نو شکفته ی وبلاگستان توکای مقدس عزیزم برای نوشتن از آرزوهام اولن عرض شود که ما آرزوهامون یه خورده زیادی آرزو هستن دومن که ما خیلی به توکا ارادت داریم و اصن هیچ رقمه راه نداشته که بتونیم از زیر نوشتنش شونه خالی کنیم . هنوز مدتی از نوشتن اعترافاتمون هم نگذشته ، خلاصه انگار قسمت شده هر چی هست و نیست رو این وسط رو کنیم بعده 4 سال و اندی وبلاگ نویسی بلکه هم بیشتر.این هم انشای من راجع به آرزوجاتم.
1- ما بیشتر از همه آرزو داشتیم هیچ ماهی قابل خوردن وجود نداشت وهیچ کسی ماهی نمی گرفت کلن
2- سپس بیشتر آرزو داشتیم لوزه نداشتیم ، پولیپ نداشتیم ، سینوزیت نداشتیم ، مثل خیلی از چیزای دیگه ای که نداریم یا اینکه لااقل تو بهار از گردن به بالا نداشتیم کلن .
3- آرزو داشتیم که کاشکی روزهای یکشنبه و دوشنبه و سه شنبه از تقویم حذف می شد !
4- آرزو داشتیم که می تونستیم با روحها و آدمایی که از جسمشون فرار شدن در ارتباط باشیم
5- آرزو داشتیم که کاشکی می شد مثل اون دختره تو کارتون شگفت انگیزها می تونستیم نامرئی بشیم ! بعد چهار صفحه کارای هیجان انگیز می تونستیم انجام بدیم .
6- آرزو داشتیم یهو یه زلزه می اومد که یهو جای شاه چراغ و شاه عبدالعظیم عوض می شد . تخت جمشید هم می افتاد دقیقن اول عوارضی تهران قم .جای آقای حافظ و آقای فردوسی هم عوض می شد حتی ! بعد منم و غزلو و یلداهه هم به هم نزدیک می شدیم کلی !
7-آرزو داریم یکی از بازیهای مهم برزیل رو تو استادیوم ماراکانا از نزدیک می دیدیم.همراهان: لئونارد برای ترجمه ی زبون پرتغالی،آقای توکا برای اینکه هم خوش می گذره هم معماری ماراکانا را دوست خواهد داشت حتمن و راحله جانمان برای اینکه هم خوش می گذرد هم توی خونه بماند غذا درست کند تا ما فوتبال می بینیم !
8-کاف میم و میم کاف و زن همسادمون و آقای عین غین و حتی برادر میم کاف که از سایر هیولاهای توی خوابهای وحشتناکمون بدترن را می تونستیم خفه کنیم با جوهر نمک .
9- اس ام اس ها مجانی می بود تا همان یک هفته ی اول بعد از قبض موبایل هم دچار عذاب وجدان نمی شدیم و هی مجبور نمی شدیم دودوتا چهارتا کنیم و آمار اس ام اس هایی که برای پویان و غزلو می فرستیم را نمی گرفتیم .
10-ما آرزو داشتیم که کاشکی اینهمه کسایی که دوستشان داریم ازمان دور نبودند . مثل محسن و خانوادش ، همچنان غزل و یلداهه و پویان و خیلی کسای دیگه ای که بیشتر وقتها باید حسرت بودنشان بخوریم .
11- ما یکم شجاع تر بودیم و می تونستیم دو تا کارو امتحان کنیم یکی پریدن از ارتفاع خیلی زیاد یکی شنا کردن خیلی خیلی وسط دریا
12- آرزو داشتیم یک رفیق پا داشتیم . که نزدیک بود ( از بعد مسافت ) .رفیق پا واسه دوچرخه سواریهامان، برای اجرای نقشه های پلید و هیجان انگیزمان ، برای شبگردیهامان ، برای مسافرتهای پی در پی... کسی که حتی نگران آدرنالین خون ما باشد که پایین نیاید .
13- آرزو داشتیم یک کم خلاق تر بودیم و سر سوزن ذوقی می داشتیم حتی .
14- آرزو داشتیم ... که ... باشد و ... و....بود . که حتی ... ... ... ...) این را سعی کردیم تو دلمان آرزو کنیم !
15- علیرضا حالش خوب باشد چه جسمی چه روحی، فرزانه جان را هم در لباس سفید عروسی می دیدیم قبل ازمردنمان !
16- آرزو داشتیم آقای توکا چراغ جادویشان را و با غولشان که اگر غول مطمئنی هستند ، به ما قرض می دادند یا لااقل میزاشتند ما هم یک دستی به پک و پهلوی آقای غول بزنیم !
17-آزادی
این بود انشای ما درباره ی آرزوهامان و در ضمن نه ثروت دیگر به درد می خورد نه علم و ما الان دوست داریم آرزوهای نازلی دختر آیدین رو بدونیم با سپینود و با یلداهه و با آقای خوابگرد رو...! !




و این گونه به دار آویختند ماهی ها را

پای پیرترین پیامبر تاریکی ها


که پولکهای نقره شان

به شیار خوابهای رنگ پریده پیوست .


این خفاشان خفته در خفقان خاموشی
.
.
.
بهار 86