نهالک شاهتوتم
وحشت زمستان این چنین پیرت کرده
یا ابرهای آبستن آسمان ؟
صبر کن تا
خورشید.
به بالای این دیوار سیمانی که برسد،
وسوسه ی عاشق شدن
می زند به ریشه ات.
می دود به درون ت .
پوسته های خشک و تلخ ت را می شکافد
و تسخیر می کند ، برهنگی ات را.
صبر کن
تا صدای جیغ گربه ها فقط.


اسفند 86


زمانی طولانی را دوستت داشته ام و
زمانی طولانی را عاشقت ...
حالا موهایم سپید شده اند و تو
دیگر حتی پاهایم را به یاد نمی آوری ...
اما
باور کن
هنوز هم می توانم
طلوع را به تاخیر بیاندازم.
با شعرهایی که تمام شب در گوش ماه زمزمه می کنم .



بهمن 86