...!!!!!!!;|

همراه همیشه شبهای بی روشنای من
بگو بدانم
چه کسی چله نشین کوچ چلچله ها ماند ،
این چنین که من ماندم ؟!
می بینی ؟
هنوز هم نشسته ام پا به پای این عقربه ها ،
- که پوزخند میزنند بر ته مانده های تلخ تبسمم -
منتظر ، تا برگردی ،
و باز نگاهی بیاندازی
به من و این حضور همیشگی حزن در نگاهم
و این چینهای دو چندان شده زیر چشمانم .
میدانم که بر میگردی
دوباره مرا میهمان مهربانی نوازشهایت می کنی ،
و گیسوانم را باز به انگشتانت پیوند می دهی ...

پس،
زودتر ،
مرا و خودت را ،
خلاص کن ازین غربت غمگین انتظار و رویا ...


30 اردیبهشت 83

کامنت
Post a Comment