دريا

تا رسيديم بيتاب پريدم پايين و دويدم سمت دريا و ايستادم . اونم آروم از ماشين اومد پايين و كنارم ايستاد و گفت بيا اينم دريا كه يه هفته س بهانشو ميگيري .چيزي نگفتم . مسخ عشقبازي قطره هاي ريز بارون و موجهاي وحشي دريا بودم . گفت سه ماهه پيش همينجا غرق شد . گفتم خوب دريا فقط واسه غرق شدن خوبه و بس ديگه .! گفت هنوز جوون بود . گفتم ميشه ببينمش؟ گفت كيو؟ گفتم رويارو. گفت اون غرق شد . گفتم ميخوام ازش بپرسم غرق شدن چه شكليه . گفت شكل نداره كه ... دستاشو انداخت دور كمرم و منو كشيد سمت خودش ، مقاومتي نكردم . آروم زير گوشم زمزمه كرد كه اين شكلي وسوسه ات ميكنه و ميگيره تت تو آغوشش . تو هم بدون مقاومت خودتو اين شكلي كه سپردي به دستاي من ميسپري به موجهاش ... بعد شروع كرد همه تنمو نوازش كردن و آروم بوسيدن و من هيچ مقاومتي نكردم . دوباره با صداي ملايمش گفت: و تو از احساس لذت پر ميشي و خودتو تو آغوشش رها ميكني . بهش تكيه ميكني و اجازه ميدي هرجوري كه ميخواد باهات عشقبازي كنه .راست ميگفت از احساس لذت پر شدم و خودمو سپرده بودم به دستاش . بي هيچ مقاومتي . ...
...
دستاشو آورد بالا روي گردنم آروم گردنمو نوازش كرد و انگشتاي تنومندشو دور گلوم حلقه كرد و گفت : بعد اينجوري تو آغوشش خفه ات ميكنه چون نميخواد ديگه بعد از خودش دست كسي به تنت بخوره .و تو ديگه هيچ كاري ازت بر نمياد . فشار انگشتاشو بيشتر كرد و من ديگه هيچ كاري ازم بر نميومد اينقدر فشار داد تا احساس سبكي كردم . آخرين كلماتي كه تونستم ازش بشنوم اينا بود تو حالا به آرزوت رسيدي عزيزم غرق شدي ولي تو دستاي من .
و بعدش من غرق شدم و فهميدم كه غرق شدن چه شكليه ...!



آذر 82



کامنت
Post a Comment