یک پست مالیخولیایی !!!


هر چه وقت داشتم دادم و جاش یه ساعت سویسی خریدم
بندش طلا ، رنگش وسترن ...هرچه راه داشتم دادم جاش
یه جفت کفش ملی خریدم ...
چیه منو عین این ابله ها نگاه میکنی مثلا دارم برات
کتاب میخونما ! یعنی منو تا این حد ابله میدونی؟
ببین اصلا میدونی من همه چیو میدونم . واسه همین مطلقا
فکر نکن که من ذره ای دروغهایی که تحویلم دادی رو باور
.کردم .ای کاش خوش باور بودم .بیخیال
راستی برات گفتم ؟ دیشب زن فالگیر بهم گفت که ته فنجون
قهوه م میگه که من دارم یه زن عوضی میشم ! نمیدونم از
کجا فهمید . ولی فکر کنم شاید از روی تعداد سیگارایی
که هر روز میکشم تا به چراهای بی جوابم فکر نکنم ، فهمید.
یا شایدم موهای کوتاه و تازه رنگ شده ام و ابروهای باریک و
صورت آرایش کردم اینو میگه ! شایدم ناخنهای بلندم که بهشون لاک سرخابی زدم.شایدم ...
دیروزم شنیدم که یکی هست که با خاکسترای ته سیگار فال میگیره
شاید این یکی لااقل بفهمه که من بد نیستم ، یا لااقل نمیخواستم
اینجوری بشم . بلکه اون سایه قد بلندی که موهاش رنگ خاکسترای
سیگارمه و چشاش مث آتیش سیگارم برق میزنه ، مقصره !
باید برم سر وقتش ...!
توهم پاشو لطفا . واسه من ادای این آدمای همه چیز دان رو در
نیار . من میدونم که توتنها از روی تعداد سیگارایی که تو زیر
سیگاری رنگ رژ لب من مونده بود روش فهمیدی که من یه صبح تا
شب یه پاکت سیگار کشیدم ...نه هیچ چیزه دیگه ای !!!

کامنت
Post a Comment