یادداشتهای یک عقل کل  !!! 
 
 
من نمیدونم چرا همش این قرصهای لعنتیمو قاطی میکنم 
قرصی که باید شب بخورمو صبح میخورم ،اونی که باید صبح بخورم و شب میخورم
نصفه شبه دیشب هم یهو از خواب پریدم زرتی قرص سفیدامو خوردم . تازه صبح یادم
 یادم افتاد که اونا رو باید ظهرها بعد ناهار میخوردم
نتیجه اش هم میشه همین دیگه... این دیوونه بازیا ، این خندیدنها تا سر حد جنون و
این گریه کردنها تا سر حد مرگ .همش واسه همینه. والا جای من که نباید اینجا باشه 
فقط کافیه یادم بیاد قرصامو سر وقت بخورم.اونوقت میتونم باز برگردم خونه ! 
گاهی فکر میکنم تو این بند بازم وضع من از همه بهتره . چون فقط به خاطر این
چند تا قرص لعنتیم اینجا موندگار شدم همین و بس ! 
 
  28 تیر ماه 83

کامنت
Post a Comment