باران عشق


در هماغوشي نجيب شبنم و پيچك كنار پنجره
نه ريشه سوخته اي ماند،
نه علفهاي نازك هرزگي،
نه شانه زخمي باد...
تنها هرم نوازشهاي باران و
نبضهاي تپنده .

نهايت همه روياها !


5 شهريور 83




کامنت
Post a Comment