Saturday, March 12, 2005
از تنهايي و سراب
بيهوده
خودت را لابه لاي حجم مبهم و حقيرانه ي زمان و فاصله
پنهان كرده اي كه چه ؟
آنگاه كه باد ، گونه هاي پريده رنگ ياس را
نوازش ميكند ،
و تو تنها ، ميل وحشي آغوشش را
آه ميكشي ،
و دلت را فقط به روياي شب طولاني گيسوانش
خوش كرده اي ...
وياس خسته و پژمرده هر شب
خواب همخوابگي غريب باران و خاك را ميبيند !
22 اسفند 83
بيهوده
خودت را لابه لاي حجم مبهم و حقيرانه ي زمان و فاصله
پنهان كرده اي كه چه ؟
آنگاه كه باد ، گونه هاي پريده رنگ ياس را
نوازش ميكند ،
و تو تنها ، ميل وحشي آغوشش را
آه ميكشي ،
و دلت را فقط به روياي شب طولاني گيسوانش
خوش كرده اي ...
وياس خسته و پژمرده هر شب
خواب همخوابگي غريب باران و خاك را ميبيند !
22 اسفند 83
کامنت
Post a Comment
Post a Comment