Thursday, January 17, 2008
3
و من بر خود لرزیدم
از درک این همه برف.
این پوشش سفید و یکدست
که بکارتش
با اندک توان گرمای بی جان خورشید زمستان
زایل می شود
و سفیدی اش
در گروی کفشهای کهنه ی رهگذر سرماخورده ای ست،
که سر در گریبان و به شتاب می رود
و دشنام می دهد زیرلب...
دی ماه 86
و من بر خود لرزیدم
از درک این همه برف.
این پوشش سفید و یکدست
که بکارتش
با اندک توان گرمای بی جان خورشید زمستان
زایل می شود
و سفیدی اش
در گروی کفشهای کهنه ی رهگذر سرماخورده ای ست،
که سر در گریبان و به شتاب می رود
و دشنام می دهد زیرلب...
دی ماه 86
کامنت
# و پاکی اش در گروی کفشهای کهنه ی رهگذر
:)
inSomiiinia : 12:49 AM
# خیلی خوشگل بود خانومه.
. : 3:47 AM
# با این آخرش حسابی همذات پنداری کردیم. توی این برکه تا بوده، قار و قور مجالی برای صداهای دیگر نگذاشته
: 6:27 PM
# که بکارتش
با اندک توان گرمای بی جان خورشید زمستان
زایل می شود
In Tikash Mahshar Bood ...
: 5:14 PM
# برف بودیم عابر بود
برف ماندیم و عابر رد شد
ذوب شد
رفت
: 8:39 PM
Post a Comment
# و پاکی اش در گروی کفشهای کهنه ی رهگذر
:)
inSomiiinia : 12:49 AM
# خیلی خوشگل بود خانومه.
. : 3:47 AM
# با این آخرش حسابی همذات پنداری کردیم. توی این برکه تا بوده، قار و قور مجالی برای صداهای دیگر نگذاشته
: 6:27 PM
# که بکارتش
با اندک توان گرمای بی جان خورشید زمستان
زایل می شود
In Tikash Mahshar Bood ...
: 5:14 PM
# برف بودیم عابر بود
برف ماندیم و عابر رد شد
ذوب شد
رفت
: 8:39 PM
Post a Comment